مسلمانان از تعابیری متفاوت در برخورد با مسائل استفاده می کنند که این تعابیر نیز بسته به محل استفاده باز دستخوش تغییر می گردد البته این مسئله در ایران وشعبه شیعه در قسمتی از موضوع بر می گردد به تفاوت زبان مرجع دین اسلامی یعنی قرآن با فارسی که مجبور به ترجمه شده اند و در جملاتی معنا با اصل در تضاد است ولی آنچه در نظر من است بر می گردد به تعبیر و روایت که بیشتر در همین شعبه از رواج خاصی بر خوردار است البته سنی ها هم چون به سنت به عنوان یک اصل نگاه می کنند طبیعتا پس از گذشت سالیان دراز تغییرات بر اساس طبع راویان اثر خود را گذاشته ولی در شیعه روایت سازی وتعبیر ، به صورت اصلی غیر انکار ونهادینه شده در آمده ،اگر بخواهم مثالی را بزنم باید به دروغ مصلحتی یا خدعه اشاره کنم که به روایتی از امام اول شیعیان ربط دارد به این نحوه که از طرف گذری به طرف دیگر رفت و در جواب سربازانی که بدنبال شخصی بودند گفت من اینجا که نشسته بودم کسی را ندیدم ولی این هم کلاهی شرعی است که بر سر صحت ماجرا گذاشته وتعبیری باب طبع شنوندگان شیعه جاری ساخته اند چرا که علی شخص را دیده بود ولی در طرف دیگر که محل نمیتواند بر اصل دیدن وی اثر بگذارد زیرا او به دروغ گفته بود کسی را ندیدم ،از طرفی اگر بخواهیم اثر دروغ وی را تحلیل کنیم این موضوع مد نظر است که چون امامان علم غیب ندارند علی هم نمیدانسته آن شخص چه کرده وامکان داشته از وی عمل اشتباهی یاخطر ناکی سر زده باشد و او با دروغ به یک مجرم کمک کرده که اولا امامتش خدشه دار است و دوما باعث شده پس از وی مسلمانان با استناد به امامشان دروغ مصلحتی بگویند و دست به عمل بدی بزنند که ماهیتا بد است چرا که ما خوب گاهی بد ویا بد گاهی خوب نداریم ،دروغ حتما دروغ است وگوینده اش دروغ گو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر