هر کسب وکاری نیاز به پیش زمینه دارد و انجام دهنده آن نیازمند مواردی است، اولین قدم آشنائی یا آموزش است که بتواند مهارت لازمه را کسب کرده وموفق باشد ودومین قدم تبلیغ وآگهی در خصوص آن کار وسومین قدم جذب مشتری است اگر این موارد با هم مهیا شد تجارت موفق استارتش زده شده اگر این سبک کاسبی را به ملایان تعمیم دهیم خواهیم دید به درستی تمامی این موارد را رعایت کرده اند وبدین سبب است که بر خر مراد سوارند اول اینکه در حوزه های علمیه تن پروری ومفت خوری را آموزش دیده وفنون وسبک فعالیتشان را فرا می گیرند ،در دومین قدم که نزد آنها از اهمیت به سزائی بر خوردار است تبلیغ است که با استفاده از هر گونه ماشین تبلیغاتی در پی رواج عقاید خاصی هستند واصولا چون به اقتضای فعالیتشان به جامعه ای نادان نیازمندند با رواج افسانه ها وخرافاتی که در احساسات مردم ریشه دارد به تبلیغ می پردازند ودر این راه از گفتن هر چیزی با هر نوع وحالتی کوتاه نمی آیند از سوز وگداز تعریف کردن انواع کشته شدن امامانشان تا حرف زدن رهبر فعلیشان در بدو تولد، همه جور وهمه نوع دارند البته گاهی نیز برای سنجیدن افکار از نهایت غلوها هم دست بردار نیستند و بعضا جامعه ما نیز جواب باب میلشان نیز داده اند در جائی که با قمه فرق سرشان را شکاف می دهند وبا زنجیر تیغه دار پشت خود را به خون می کشند یا با گل سر تا پایشان را گل اندود می کنند که مثلا 1400 سال پیش شخصی با حماقت خود ودوستان وخانواده واطفال صغیرش را به لب تیغ می سپارد ،چه توقعی از اربابان زور وستم داریم ،آنها زمینه می خواهند ،آنان به دنبال کوچه ای هستند تا دکانشان را افتتاح کنند وچه کوچه ای از جهالت مردم بهتر؟ ممکن است افرادی به اعتراض لب باز کرده وهمچون همیشه بگویند اهانت به عقاید است این گونه حرف زدن ،ولی آیا اگر این عقاید ضمانتی باشد بر جهالت وحماقت افراد باز هم اعتراض وهشدار به آگاهی باز هم اهانت محسوب می شود؟ درهر صورت تا زمانی که اسیر این گونه عقاید وبرداشت وتلقی از دنیا و واقعیتها داریم باید شاهد بر پائی دکان ملایان باشیم ،ملایانی که سر تا پای ذهنشان پر شده از دروغ وریا وشهوت وقدرت و چیز دیگری در مخیله راه نمی دهند وبه امید روزبرچیدن دکانهای دینی از جمله دکان اسلام از ایران عزیز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر