کل نماهای صفحه

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

رابطه دلار و پوند وسایر وجوه خارجی با آقا امام زمان

موضوع را بر اساس دو پیش فرض بررسی می کنم:
الف-نظر به اینکه دنیا دار فانی وزود گذر است ، از آنجا که می دانیم دنیا دهکده ای کوچک است،از آنجا که میدانیم پول چرک کف دست است ،از آنجا که میدانیم اقتصاد از آن خر است ،از آنجا که میدانیم سال را به نام اقتصاد نام گذاری کرده اند، از آنجا که تمام اقتصاد دانان در ایران فعلا سماق می مکند.

ب- از آنجا که میدانیم آقا امام زمان قرار است بر دنیا حکمرانی کند،ازآنجا که میدانیم این حکومت به نیابت از آن آقای فعلا خفته است ،از آنجا که میدانیم احمدی نژاد همه فن حریف است ،از آنجا که میدانیم آقا امام زمان به زودی ظهور می کند .


با توجه به دو فرض بالا اگر چه فعلا ریال در برابر ارزهای خارجی فاقد ارزش است ولی دیری نمی پاید که آقا امام زمان ظهور می کند و واحد پول جهانی را ریال اعلام می کند.

۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

فتوای رهبر معظم فقاهت در خصوص عروسکهای باربی

فتوای رهبر معظم فقاهت در خصوص عروسکهای باربی :از آنجا که عروسک باربی با ارزشهای اسلامی در تضاد بوده ومصداق کفر وانحراف و فساد فی الارض است  وعلاوه بر اینها موجب تسهیل در امر جاسوسی است لذا ضمن ممنوعیت استفاده از چنین ملاعب ضاله، واجب عینی است نسبت به ساخت عروسکهای آقا امام زمان و ابوالفضل و دیگر امامان کودکان را با فرهنگ اسلامی ایرانی آشنا کنند

عروسک باربی هم جاسوس از کار درآمد


از جائی که حکومت ناب محمدی وامام زمانی دشمنان بالقوه وبالفعلی زیادی دارد و هر کدام به نوعی ظاهر می شوند و جامد ومایع وجاندار وبی جان هم نمی شناسد و به نوعی وسیع الطیف بوده اند این بار نیز به همت وزیر اطلاعات خبره وتحصیل کرده ودوره دیده در جمیع حوزه های علمیه که همچون 007 به مامور ورزیده ای در کشف بزه تبدیل گشته ،موفق شده اند مخوف ترین باند جاسوسی ،مستهجن ،برانداز آن هم  از نوع نرم   در ایران یعنی همان عروسک باربی را شناسائی کرده ، در این رابطه نیز عده ای دستگیر شده اند ،لذا رهبر بعد از کبیر و ولایت فقیه و جانشین فعلی خدا در بیاناتی گفتند :((آحاد،عزیزان من ، دشمن حتی به شکل خوش هیکل و موی طلائی  هم وارد می شود ورهبران فتنه با باربی هم پیمانند و جریان انحرافی نیز در خانه باربی داشته اند  )) و در پی این بیانات عده ای ولایت مدار به صورت خود جوش کارخانه جات ساخت باربی را محکوم کردند وریاست قوه قضائیه  نیزلیست مجازات والدین کودکانی را که  باربی دارند را به شرح زیر  اعلام کرد:
1-داشتن برچسب  باربی از 50 تا 100 ضربه شلاق 
2-داشتن کیف و جامدادی و کفش وجوراب با عکس باربی از 3تا5سال حبس.
3-داشتن عروسک باربی به خصوص با لباس عریان مصداق محاربه با خدا و مفصد فی الارض بوده و اعدام  در پی دارد 
حالا خود دانید 

۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

شرکت در انتخابات دادن ناموس به دست ناخلفان است

سرباز که بودیم می گفتند تفنگ مثل ناموستونه و باید حسابی ازش محافظت کنید ،حالا چرا ناموس چون ما ایرانیان تو این مقوله عصبیت داریم و حاضریم همه چیز را برای حفاظت از ناموس بدیم البته بعد از ورود حکومت امام زمانی وناب محمدی در ایران این هم همچون دیگر چیزها دستخوش استحاله شده و همچنین  با وجود اقتصاد نابسامان بسیاری را از فکر ناموس رهانیده ولی کماکان برای غالب مردم ناموس از اهمیت بسزائی بر خوردار است و با بسط ناموس به مسائل اجتماعی منظورم را واضح تر مطرح می کنم و اینکه اگر انتخابات  و رای تک تک مردم را ناموس بدانیم دیدم در انتخابات گذشته ناموسمان را به دست ناخلفان دادیم و نتیجه آن شد ، خیانت در امانت  و آنچه که دیدیم ،حالا دوباره می خواهند ناموس را به ودیعه گیرندو آیا انسان آزاده و ناموس پرست وبا شرف دوباره حاضر است به این معامله تن در دهد؟

۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

گور بابای اسلام بزار بخوابند (اندر حکایت درد دل یه راننده تاکسی)

پدرم گفت صبح است بلند شو نمازت را نخوانده ای زود باش آفتاب می زند وچون آب کُر بهتر است یخ حوض را بشکن و وضو بساز ،حاج حسن  اذان را گفت بدو بریم مسجد ،فقط عده ای افراد مسن در خطهای نا مرتب پشت  سر ملا کریم ایستادندو به او اقتدا کردند وقتی به رکوع رفتم جورابهای سوراخ وبد بوی نمازگزاران را دیدم واستشمام کردم، بالاخره تمام شد وبر گشتیم خونه و دور هم صبحانه ای را که مادرم تدارک دیده بود را خوردیم و به صحبتهای پدرم در رابطه با کرامات ملاکریم با دقت گوش میدادم صبحانه تمام شد و پدرم رفت حجره و ما هم رفتیم مدرسه ،ساعت اول دینی ومعارف اسلامی داشتیم معلممان همیشه اخماش تو هم بود و نمی خندید ودو سه تا انگشتر عقیق تو دستاش بود و یه قلمه تو پیشونیش که می گفتند از بس نماز خونده اینجوری شده خلاصه ساعت درس تمام می شد و وقتی هم میرفتیم زنگ راحت معلم پرورشی تو بچه ها می گشت تا خدای ناکرده کسی منکری انجام ندهد وقتی هم مدرسه تعطیل می شد تو خیابون ماشینهای گشت را می دیدیم که مواظب بودند تا پسری به دختری یا بلعکس نگاه نکند ،و مردم را می بینم که تو سرما توصف نفت وگاز ومرغ و پوشک بچه منتظرند انقدر از این صحنه ها بود که فراموش کرده بودم کفشم سوراخه و پرازآب یخ بود خلاصه روزا اینجوری گذشت و  کم کم بزرگ شدم وبا اندک درآمدی که پدرم داشت موجبات رفتنم به دانشگاه را فراهم کرد وبا هر رنج ومشقتی بود درسم تموم شد و  یه برگه دستم دادند ، به نام مهندسی مکانیک که بعد از سربازی هم نتونستم کاری پیدا کنم و حالا شدم همین راننده تاکسی که میبینی ،با یه همسر ودو تا بچه وجالبه بعد از سالیان سال که تو خیابونا به دنبال مسافر می گردم هنوز همون مردم پیر که به مسجد می رفتند ،می رند وهمون صف ها هست و همون ماشین گشت ها هیچ چیز عوض نشده بجز ملا کریم پیش نماز مسجدی که بابام می رفت که حالا شده آیت الله  و تو وزارت خونه ای مدیرکله ،منم اینا رو دیدم و گفتم گور بابا اسلام بزار بچه هام تا لنگ ظهر بخوابند.